جدول جو
جدول جو

معنی پس پر - جستجوی لغت در جدول جو

پس پر
رودخانه ای در نزدیکی گاوانکلا در بابل که به آن پس پل هم گویند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عروس پس پرده
تصویر عروس پس پرده
گیاهی علفی و خودرو با برگ های بیضی و گل های سفید و میوه ای سرخ رنگ که برگ، پوست و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، کاکنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس تر
تصویر پس تر
عقب تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس سر
تصویر پس سر
پشت سر، عقب سر، قفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس پریروز
تصویر پس پریروز
دو روز پیش از دیروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس پریشب
تصویر پس پریشب
دو شب پیش از دیشب
فرهنگ فارسی عمید
(پَ پَ رَ)
نام دهی در کجور مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ پَ دَ / دِ)
پشت پرده. شبستان. سرای. خانه. حرم:
پس پردۀ ما یکی دختریست
که از مهتران درخور مهتریست.
فردوسی.
کرا در پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود.
فردوسی.
پس پردۀ شهریار جهان
سه ماهست با زیور اندر نهان.
فردوسی.
پس پردۀ نامور کدخدای
زنی بود پاکیزه و پاکرای.
فردوسی.
پس پردۀ او یکی دختر است
که رویش ز خورشید روشن تر است.
فردوسی.
پس پردۀ او بسی دختر است
که با برز و بالا و باافسر است.
فردوسی.
، عالم غیب:
ناامیدم مکن از سابقۀ لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت.
حافظ.
، در نهان:
پس پرده بیند عملهای بد
هم او پرده پوشد به آلای خود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ پَ)
دو روز پیش از دیروز
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ سَ)
پشت سر. عقب سر. قفا. قذال. قمحدوه. ذفری، پس سر و گردن. (منتهی الارب).
- پس سر کسی بد گفتن، غیبت او کردن
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
دیرتر. عقب تر. از عقب. از دنبال. اختباء، تعمیه کردن بر کسی چیزی پس تر، پرسیدن او را از آن. (منتهی الارب) :
سپه رانی و ما ز پس تر شویم
بگوئیم و زین در سخن بشنویم.
فردوسی.
، ادنی
لغت نامه دهخدا
(پَپَ شَ)
پرندوش. دو شب پیش از شب گذشته
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس پرده
تصویر پس پرده
سرای، حرم، پشت پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پریروز
تصویر پس پریروز
دو روز پیش از دیروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پریشب
تصویر پس پریشب
دو شب پیش از شب گذشته پرندوش
فرهنگ لغت هوشیار
دنبال تر، عقب تر، لاغرتر، خسیس تر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ی دوم چرا، چراگاهی که پس از چریدن گاو، گوسفند آن را
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که خوراک بازمانده ی دیگری را می خورد
فرهنگ گویش مازندرانی
دری که در بخش پشتی ساختمان قرار داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب عقب، قمیش سرنا پستانک سرنا که آوای سرنا از آنست
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشنه ی پاقسمت عقب پا
فرهنگ گویش مازندرانی
سه روز دیگر، چهار روز دیگر (با تفاوت معنایی در نقاط مختلف
فرهنگ گویش مازندرانی
دیر، دیرکاشت، زراعتی که دیرتر از موقع کاشت شود، مجازا
فرهنگ گویش مازندرانی
سه شب پیش
فرهنگ گویش مازندرانی
کز کردن، در خود فرو رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
لاغر، کز کرده، جمع شده، درخود فرو رفته
فرهنگ گویش مازندرانی
چهار شب پیش، سه شب پیش (با اختلاف معنی و زمانی در نقاط مختلف
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی